گفتن عبارت کنایه آمیز. (آنندراج). گوشه زدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عبارت کنایه آمیز گفتن. (فرهنگ فارسی معین) : گفتی به من که تیغم از ابرو کنایه است گر می زنی کنایه نگارا به من بزن. میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
گفتن عبارت کنایه آمیز. (آنندراج). گوشه زدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عبارت کنایه آمیز گفتن. (فرهنگ فارسی معین) : گفتی به من که تیغم از ابرو کنایه است گر می زنی کنایه نگارا به من بزن. میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
دور شدن. برکنار گردیدن: و هوشهنگ که چهارم بطن بود از فرزندان او، ولی عهد گردانید و به مرگ خویش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مردن. (یادداشت ایضاً) : وبایی عظیم پدید آمد پس هر کسی را عزیزی کناره می شد صورتی می ساخت مانند او. (فارسنامۀ ابن بلخی). چون پدرش کناره شد در شکم مادر بودو تاج بر شکم مادرش نهادند. (فارسنامۀ ابن بلخی). و نزدیک منذر رفت و آنجا می بود تا پدرش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 75)
دور شدن. برکنار گردیدن: و هوشهنگ که چهارم بطن بود از فرزندان او، ولی عهد گردانید و به مرگ خویش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مردن. (یادداشت ایضاً) : وبایی عظیم پدید آمد پس هر کسی را عزیزی کناره می شد صورتی می ساخت مانند او. (فارسنامۀ ابن بلخی). چون پدرش کناره شد در شکم مادر بودو تاج بر شکم مادرش نهادند. (فارسنامۀ ابن بلخی). و نزدیک منذر رفت و آنجا می بود تا پدرش کناره شد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 75)